برو سر اصل مطلب، گذشتن از مسائل غیرضروری
منظره دریا با خورشید در افق - آرامش درونی تمثیلی حکیمانه برای رها کردن

معادله سهمی برای رها کردن | آرامش درونی

آخرین به روز رسانی در 5 فوریه 2024 توسط راجر کافمن

گنج پنهان: در جستجوی آرامش درونی

معادله سهمی برای رها کردن | آرامش درونی - در طوفان های زندگی روزمره، جایی که ساعت هرگز متوقف نمی شود و امواج زندگی دائماً ما را به چالش می کشد، گنجی نهفته است که بسیاری به دنبال آن هستند اما فقط عده کمی واقعاً آن را پیدا می کنند: آرامش درونی. این واحه آرام در بیابان هیاهو، لنگرگاه در دریاهای طوفانی، زمزمه آرام یقین در هماهنگی در هرج و مرج شک است.

آرامش درونی فقط یک حالت آرامش نیست، بلکه یک انتخاب است، هنر زندگی است که به ما امکان می دهد هماهنگ با ملودی های هستی ارتعاش کنیم. این هنر پذیرش هرج و مرج بدون گم شدن در آن است، توانایی کشف ابدیت در سکوت بین دو ضربان قلب.

اما چگونه می توان به این حالت افسانه ای دست یافت؟ این مسیری است که با تسلیم به لحظه، پذیرش آغوش تغییرناپذیر و شجاعانه اکنون هموار شده است. صلح درونی انقلابی آرام در برابر ناآرامی های جهان است، شورشی ملایم در برابر سر و صدا. او است موتبرای "نه" گفتن به طوفان های بیرون و "بله" به بادهایی که از درون زمزمه می کنند.

هر نفسی می تواند یک اقدام عصیان باشد، قدمی به قلب آرامش. آن را ببند چشمبه ریتم نفس های خود گوش دهید و شاید، فقط شاید، اولین نت های سمفونی بزرگی را که از ابتدا در درون شما نواخته شده است - سمفونی آرامش درونی - در آنجا بیابید.

به نقل از معادله سهمی | اگر بخواهید همیشه حق با شما باشد چه؟

در جایی از دنیا، کسی کاری را انجام می دهد که شما دوست ندارید. اولین انگیزه شما ممکن است این باشد که به او بگویید اشتباه می کند.

اما اگر بخواهید همیشه حق با شما باشد چه؟

هر یک از ما احساس درست بودن را می دانیم.

همه ما می خواهیم نظر ما درست باشد و بقیه با ما موافق باشند. اما اگر همیشه حق با ما نباشد چه؟

اگر می خواهید همیشه حق با شما باشد، دنیا را ناقص خواهید یافت و سعی در بهبود آن خواهید داشت. اما پس از آن انتظار دستیابی به آرامش درونی را نداشته باشید. - ناشناس

ون دوو آرامش درونی اگر می خواهید آن را پیدا کنید، به دنبال باورها و انتظارات نادرست در درون خود باشید. سعی کنید آنها را تغییر دهید، نه دنیا را - و همیشه آماده اشتباه باشید. - ناشناس

معادله سهمی کوتاه برای رها کردن | زندگی کنید یا زندگی کنید

نیاز به داشتن و داشتن می تواند ما را از دیدن ثروتی که در دسترس است باز دارد.

حالا اینجا یکی عالیه معادله سهمی رها کردن برای رسیدن به آرامش درونی:

سطل آب | معادله سهمی

یک سطل آب پر شده - معادله سهمی سطل آب

زمانی در آنجا مردی زندگی می کرد که تمام عمر خود را سپری کرد زندگی مدت زیادی سطل چوبی را با خود کشید.

این سطل پر از آب بود - او آن را آب شیرین او نامید.

او با احتیاط آب را از این ظرف بیرون می‌کشید تا وقتی خشک می‌شد بنوشد، و مطمئناً دست‌هایش را مستقیماً داخل آب می‌برد تا هنگام تخلیه آب، صورتش را پاشیده شود.

گهگاه از آب ظرف خود برای نشان دادن دیگران استفاده می کرد و به برخی گیاهان کاملاً خشک و همچنین درختان میوه آبیاری می کرد.

به طور مرموزی، آب هرگز تمام نشد.

به نظر می رسید همیشه به اندازه کافی از آن برخوردار است.

با این حال، سطل آب سنگین بود و دسته آن را در دستان او قطع می کرد.

دو طرف سطل چوبی روی او خراشید و پاهایش را نیز برید.

علاوه بر این، سطل آب مانع از رسیدن او به قله‌های کوه‌های مجاور شد و همچنین مانع از ایجاد زمین جدید شد - با این حال، او احساس می‌کرد که این کار ضروری نیست زیرا آب شیرین خود را داشت.

تسکین

یک روز با صخره ای مرتفع برخورد کرد.

او لبه را بررسی کرد و متوجه شد که سفر طولانی او واقعاً او را خسته کرده است بیشتر آورده بود.

صخره مرتفع با شکوه مشرف به دریای آبی

این اولین بار بود که دریا را می دید و شوکه شد!

او نه می‌توانست عمق آن را درک کند و نه وسعت دامنه آن را در سراسر زمین.

و بعد متوجه شد.

آب سطل او تنها کسری کوچک از کل آب بود.

این فقط چشیدن چیزهایی بود که بی نهایت راحت تر در دسترس بود و همچنین قابل مشاهده بود.

بدون اینکه فکر کند مقدار کمی آب از سطل آبش ریخت در حدود لبه صخره مرتفع

او از آن لذت می برد زیرا باد آن را مستقیماً به مه تبدیل کرد و با احتیاط آن را پایین آورد تا بخشی از دریای پر جنب و جوش شود.

او نمی توانست این انگیزه را توضیح دهد.

احتمالاً فقط مناسب به نظر می رسید که او مقداری آب شیرین را به منبع آن برگرداند.

این عمل تقریباً او را به انشعاب کشاند و او را با حسی از هیبت و شکوه پر کرد.

واقعا احساس مقدسی داشت.

احساس می کرد که روش او برای تشخیص مقدس بودن همه آب ها - نه فقط آب در سطل خاص او.

او این عمل را بارها و بارها تکرار کرد تا جایی که سطل خالی شد.

برای اولین بار او واقعاً تحرک را در بدن خود احساس کرد.

دسته کانتینر به آرامی روی انگشتان پینه بسته اش آویزان بود و شانه هایش احساس آزادی و بی تحرکی می کرد.

برای اولین بار او دید که سطل او فقط یک سطل است - یک ظرف ساده.

خود سطل چیز خاصی نبود. چیزی که سطل از آن ساخته شده بود واقعا منحصر به فرد بود.

اما لحظه ای یک غم هم وجود داشت... چون سطل او اکنون خالی بود.

او دقیقا چگونه خود را تازه می کند؟

چگونه تشنگی خود را رفع می کرد؟

همانطور که او به این نگرانی‌ها فکر می‌کرد، نگاهی اجمالی به مسیر بلندی در آن نزدیکی انداخت که به دامنه کوه منتهی می‌شد.

او هرگز به این فکر نمی کرد که چنین دوره ای را بگذراند زیرا سطل سنگین مدام او را از انجام این کار باز می داشت.

حالا جایش خالی بود و واقعاً هم احساس نمی کرد به آن گره خورده باشد.

او از دستاوردهای جدید خود استفاده کرد Freiheit و تصمیم گرفت سطل خود را زمین بگذارد و مسیر را دنبال کند تا ببیند به کجا منتهی می شود.

در حالی که عمداً از مسیر شیب دار و ناهمواری که قبلاً هرگز کاملاً آزادانه صعود نکرده بود بالا می رفت، دستانش کمی تکان می خوردند.

ممکن است تعجب کند که چرا قبلاً هرگز سطل خود را برای استراحت زمین نگذاشته بود.

اصولاً او دائماً مشغول حمل سطل خود بود، زیرا می ترسید کسی آن را خودش بگیرد یا آن را بکوبد و آب تازه اش بریزد.

و اگرچه او مطمئناً این را نمی پذیرفت، اما آنقدر به سطل خود چسبیده بود که هرگز نمی توانست حتی برای یک لحظه خود را رها کند. لحظه.

همچنین می توان پرسید: مرد به چه چیزی زنجیر شده بود؟

سطل - یا آبی که در آن وجود داشت؟

او در نهایت به قله رسید، جایی که به تدریج در یک حرکت دایره ای چرخید تا چشم را جذب کند.

کل او زندگی برای مدت طولانی او دائماً به سطح ثابت و صافی چسبیده بود که خطر ریختن یا آسیب رساندن به سطل او کم بود.

این تجربه قله کوه را حتی باورنکردنی تر کرد!

تجربه بالای کوه (1)

با این حال، هنگامی که او آب دهانش را قورت داد، وحشت جزئی ایجاد شد و متوجه شد که گلویش خشک شده و دهانش کاملاً خشک شده است.

با صدایی آرام، غمگین و خش دار گفت: سطل من!

گیجی و سردرگمی

در آن لحظه آسمان تاریک تر شد، باد بلند شد و باران شروع به باریدن کرد.

او بلافاصله به دنبال مکانی بود که بتواند از خود محافظت کند - همانطور که قبلاً برای جلوگیری از آن انجام می داد باران او فکر کرد که آب زنده خود را رقیق کرد - یا چیزی شبیه به آن.

انسان زیر باران می ایستد و می گذارد باران بر لبانش ببارد

او که متوجه حماقت خود شد، صورتش را به سمت بالا چرخاند و اجازه داد باران بر لبانش ببارد.

دست هایش را روی هم گذاشت و اجازه داد باران روی او ببارد.

او از کف دست های پر شده اش نوشید و سپس آب را روی صورتش پاشید.

گرد و غبار و عرق صورتش را به همان روشی که آب ظرفش پاک کرد.

تشنگی او را به اندازه آب ظرفش فرو می نشاند. و همچنان او را خنک و سرحال می کرد.

او سرشار از سپاس بود.

زیر این باران های سریع و کوتاه بود، زیرا هر دو خورشید و گرما تقریباً به همان سرعتی که ابرها واقعاً آمده بودند بازگشت.

او از مسیر برگشت تا سطل خود را جمع کند و بفهمد چه کاری باید انجام دهد.

بالا رفتن از کوه او را تقریباً به اندازه صعود خشک کرد، اما راهی برای پر کردن سطل خود نداشت.

با این وجود، رودخانه‌ای در پرتگاهی عمیق وجود داشت که به اقیانوس نزدیک می‌ریخت.

باورش نمی شد قبلاً آن را ندیده باشد! با توجه به اینکه او همیشه ظرف آب خود را همراه داشت، تصور می کرد که هرگز مجبور نیست در جای دیگری آب پیدا کند.

رودخانه با جذابیت می درخشید و آب شیرین آن او را جذب می کرد، اما مطمئناً رسیدن به آنجا با یک سطل در دست تقریباً دشوار است.

پرتگاه بسیار شیب دار بود و همچنین پر از برگ پوشیده شده بود.

حتی اگر توانایی پایین آمدن با سطل به رودخانه را داشت، قطعاً این کار را نمی کرد شانس بده تا دوباره با پری بلند شوی.

او مجبور بود دوباره سطل را پشت سر بگذارد تا به آبی که باید تحمل می کرد دسترسی پیدا کند.

او به زودی به لبه رودخانه رسید و تشنگی خود را رفع کرد و همچنین در آب های خروشان آن غسل کرد.

لبه رودخانه با نمای یک سنگ بزرگ

او از پایین ترین نقطه این دره به اطراف خود نگاه کرد. فوق العاده غنی و پر بود زندگی.

او هرگز دنیا را از این منظر ندیده بود.

این موضوع باعث شد که به این فکر کند که با ترک نکردن سطح، مسیر امنی که به او اجازه می‌داد آنقدر محکم به سطلش بسته شود، چه چیز دیگری را از دست داده است.

انطباق و همچنین قدردانی

او سپس یک سورپرایز اضافی داشت. او متوجه شد آبی که در ظرفش ذخیره کرده بود با آب اطرافش تفاوتی ندارد.

همش آب زنده بود و همه جا بود!

حتی اگر آبی که او از سطل گرانبهایش به دریا می‌ریخت، بی‌نظیر بود، در ابرها می‌ریزد و به او، سیاره و همچنین به رودخانه‌ای که از آن می‌نوشید، می‌چکید.

او متوجه شد که خود سطل و ماهیت محافظ آن همان چیزهایی است که او را از مشاهده و دسترسی به آب شیرین از راه های دیگر باز می دارد.

حالا که واقعاً سطلش را جا گذاشته بود، شروع به دیدن آب در همه جا کرد!

او در بالای هر سفری که انجام می داد، آب می یافت.

بر فراز صخره ای بلند آب خروشان بود. جویبارهای کوچک آب برای شرکت در رقص رودخانه بر بسترهای ناهموار رودخانه چکیدند.

ابرهای تیره بیشتری بالای سرمان جمع شده بودند و برای ریختن آب از آسمان آماده می شدند.

در حالی که تا زانو در رودخانه ایستاده بود، متوجه شد که آبی که برای گرفتن و همچنین حفظ آن بسیار تلاش کرده بود، کاملاً وحشی، غیرقابل توقف و در همه چیز موجود است - و در جاهایی که او هرگز جرات رفتن به آن را نداشت!

او یک جرعه طولانی دیگر آب را از کف دستهای حساسش نوشید و از آن قدردانی کرد.

امروز او دیگر سطل خود را با خود نمی برد. اما او می داند که آب به وفور هر کجا که می رود در دسترس است.

معادله سهمی | مشخصات

که ویژگی دارای سهمی است? چه تفاوتی با مَثَل دارد؟ اصطلاحات فنی، نویسندگان و مثال ها.

منبع: آلمانی در تصاویر
پخش کننده یوتیوب

سوالات متداول: معادله سهمی

مَثَل چیست؟

تمثیل چینی

تمثیل یک داستان یا بیانیه آموزشی کوتاه است که اغلب از طریق استفاده از تمثیل یا استعاره، یک درس اخلاقی یا معنوی را منتقل می کند.

مَثَل چگونه ساخته می شود؟

تمثیل ها معمولاً کوتاه و ساده هستند به طوری که تمرکز به وضوح بر پیامی است که منتقل می شود. آنها معمولاً شامل یک عمل هستند که باید به صورت نمادین درک شود.

مَثَل از کجا آمده است؟

کلمه "parabola" از کلمه یونانی "parabole" گرفته شده است که به معنای "مقایسه" است. تمثیل ها را می توان در بسیاری از فرهنگ ها و متون مذهبی مانند کتاب مقدس یافت.

در چه زمینه هایی از مثل ها استفاده می شود؟

تمثیل ها در زمینه های بسیاری از جمله دین، ادبیات، فلسفه و حتی ریاضیات به کار می روند که دومی تعریف متفاوتی دارد.

فرق مثل و افسانه چیست؟

در حالی که مَثَل ها ممکن است از شخصیت های انسانی یا اشیاء شخصیتی برای انتقال یک درس اخلاقی استفاده کنند، افسانه ها عمدتاً از حیوانات، گیاهان و اشیای بی جان با ویژگی های انسانی استفاده می کنند.

آیا مَثَل هم می تواند معاصر باشد؟

بله، نویسندگان و شاعران مدرن نیز می توانند تمثیل هایی بنویسند تا مسائل معاصر را روشن کنند و به تفکر تشویق کنند.

چرا مثل ها ابزار قدرتمند داستان سرایی هستند؟

تمثیل ها از قدرت استعاره و نمادگرایی استفاده می کنند تا ایده های پیچیده را به روشی قابل دسترس منتقل کنند و خواننده یا شنونده را به تفکر وادار کنند.

یک مثل را چگونه تفسیر می کنید؟

تفسیر یک مثل مستلزم درک زمینه ای است که در آن گفته می شود، و همچنین تحلیل شخصیت ها و رویدادها به عنوان عناصر نمادین پیام بزرگتر.

آیا مثل ها می توانند تعابیر متفاوتی داشته باشند؟

بله، مانند بیشتر ابزارهای ادبی، مثل ها را می توان به روش های مختلفی تفسیر کرد، که اغلب بسته به دیدگاه خواننده یا شنونده است.

گرافیک سریع: سلام، من می خواهم نظر شما را بدانم، نظر خود را بنویسید و در صورت تمایل پست را به اشتراک بگذارید.

1 فکر در مورد "معادله پارابولا برای رها کردن | آرامش درونی"

  1. هنگامی که مردم نگران ذهن شما هستند، آنها را سرپا نگه می دارد، اما آنها همیشه اشتباه فکر می کنند و اشتباه می کنند زیرا نمی دانند آرامش درونی واقعاً به چه معناست. فقط کسانی که آن را عمیقاً در اختیار دارند غیرقابل پیش بینی و غیرقابل دستکاری می شوند و بلافاصله ذهن مردم را درک می کنند.

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *